سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که در کار کوتاهى ورزید دچار اندوه گردید ، آن را که از مال و جانش نصیبى از آن خدا نیست خدا را بدو نیازى نیست . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 2  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 11290
 
عطر بهشتی
 
دیدگاه اسلام درباره ثروت اندوزی
نویسنده: محمد صادق مالکی(جمعه 87/12/2 ساعت 11:0 صبح)

طرفداران این عقیده در اشعار خود، دادِ سخن در این زمینه داده اند، از جمله شاعر عرب مى گوید:
فَصاحَةُ سُحْبان وَ خَطُّ ابْنِ مُقْلَةوَ حِکمَةُ لُقْمان وَ زُهْدُ بْنُ أَدْهَمَ
اِذا اجْتَمَعَتْ فِى الْمَرْءِ وَ الْمَرْءُ مُفْلِسٌ *** فَلَیْسَ لَهُ قَدْرٌ بِمِقْدارِ دِرْهَم!:
«فصاحت «سحبان» (فصیح معروف عرب) و خط «ابن مقله» (خطاط معروف) و حکمت «لقمان» و زهد «ابراهیم بن ادهم» اگر در انسانى جمع شود (اما) مفلس و بى پول باشد، قدر و مقامى حتى به مقدار یک درهم نخواهد داشت»!
و لذا جاى تعجب نیست، که این گروه دائماً به جمع اموال پردازند، آنى راحت ننشینند و هیچ قید و شرطى براى آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان یکسان است.
در نقطه مقابل این گروه، جمعیتى هستند که براى مال و ثروت، کمترین ارزشى قائل نیستند، فقر را مى ستایند و، حتى مال را مزاحم تقوا و قرب خدا مى دانند!
در برابر این دو عقیده، که در طرف «افراط» و «تفریط» قرار دارد، آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامى استفاده مى شود، این است: مال، خوب است، اما به چند شرط:
نخست این که: «وسیله» باشد و نه «هدف».
دیگر این که: انسان را «اسیر» خود نسازد، بلکه انسان «امیر» بر آن باشد.
سوم این که: از طرق «مشروع» به دست آید و در راه رضاى خدا مصرف گردد.
علاقه به چنین مالى، نه تنها دنیاپرستى نیست، بلکه دلیلى بر علاقه به آخرت است، لذا در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: هنگامى که حضرت ذهب و فضه (طلا و نقره) را لعن و نفرین فرمود: یکى از یاران تعجب کرد و در این باره سؤال نمود، امام(علیه السلام)فرمود: لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ إِلَیْهِ إِنَّمَا الذَّهَبُ الَّذِی ذَهَبَ بِالدِّینِ وَ الْفِضَّةُ الَّذِی أَفاضَ الْکُفْرَ:
«
آن طور که تو فهمیده اى نیست، منظور از ذهب چیزى است که دین را از بین برد و منظور از فضه چیزى است که سرچشمه کفر و بى ایمانى مى شود».
در حدیث دیگرى، از امام امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم: السُّکْرُ أَرْبَعُ سُکْرات: سُکْرُ الشَّرابِ، وَ سُکْرُ الْمالِ، وَ سُکْرُ النَّوْمِ، وَ سُکْرُ الْمُلْکِ:
«
مستى چهار گونه است: مستى شراب، مستى مال، مستى خواب و مستى قدرت»!.
در حدیث دیگرى آمده: مردى خدمت امام صادق(صلى الله علیه وآله) آمد و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت باد، مرا موعظه اى کن، فرمود: اِنْ کانَ الْحَسَناتُ حَقّاً فَالْجَمْعُ لِما ذا؟ وَ اِنْ کانَ الْخَلَفُ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ حَقّاً فَالْبُخْلُ لِما ذا؟!:
«
اگر حسنات حق است و به آن ایمان داریم، جمع مال براى چیست؟ (چرا در راه خدا انفاق نکنیم) و اگر پاداش و جبران الهى حق است، بخل براى چیست»؟.
بسیارى هستند تا پایان عمر به جمع آورى مال مشغولند، و سرانجام براى دیگران وامى گذارند، حسابش را آنها باید بدهند و بهره اش نصیب دیگران است، لذا در حدیثى مى خوانیم: از امیرمؤمنان على(علیه السلام) سؤال کردند: مَنْ أَعْظَمُ النّاسِ حَسْرَةً؟: «چه کسى حسرتش از همه بیشتر است»؟!
فرمود: مَنْ رَأى مالَهُ فِی مِیزانِ غَیْرِهِ، وَ أَدْخَلَهُ اللّهُ بِهِ النّارَ، وَ أَدْخَلَ وارِثَهُ بِهِ الْجَنَّةَ!: «کسى که اموال خود را در ترازوى سنجش اعمال دیگران ببیند، خداوند او را به خاطر اموالش وارد دوزخ کند، و وارث او را به خاطر آن وارد بهشت سازد»!.
و در حدیث دیگرى، از امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه: کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمالَهُمْ حَسَرات عَلَیْهِمْ: «این گونه خداوند اعمال آنها را مایه حسرتشان قرار مى دهد» فرمود: هُوَ الرَّجُلُ یَدَعُ الْمالَ لا یُنْفِقُهُ فِی طاعَةِ اللّهِ بُخْلاً ثُمَّ یَمُوتُ فَیَدَعُهُ لِمَنْ یَعْمَلُ بِهِ فِی طاعَةِ اللّهِ أَوْ فِی مَعْصِیَتِه: «این درباره کسى است که مالى را وامى گذارد و به خاطر بخل، در راه طاعت الهى انفاق نمى کند، سپس مى میرد و آن را براى کسى مى نهد که در طاعت الهى یا در معصیتش مصرف مى کند».
سپس امام(علیه السلام) افزود: اگر در طریق اطاعت خدا صرف کند، آن را در میزان عمل دیگرى مى بیند و حسرت مى خورد، چرا که مال، مال او بوده، و اگر در معصیت الهى صرف کند، سبب تقویت او شده تا گناه کند (و باز عقوبت و حسرتش متوجه او است).
آرى، موضعگیرى انسان ها در برابر اموال مختلف است، گاه از آن بت خطرناکى مى سازند و گاه وسیله سعادت بزرگى.
این سخن را با حدیث پر معنائى از «ابن عباس» پایان مى دهیم، او مى گوید: «هنگامى که نخستین سکه درهم و دینار در جهان زده شد، ابلیس نگاهى به آنها افکند وقتى آنها را تماشا کرد، آن دو را گرفت و بر چشمانش گذاشت، سپس برداشت و به سینه اش چسباند! بعد فریاد عاشقانه اى کشید! دگر بار به سینه اش چسباند، سپس گفت: شما (خطاب به درهم و دینار) نور چشمان منید و میوه دل من! اگر انسان ها شما را دوست دارند، براى من مهم نیست که بت پرستى نکنند.
همین که شما را دوست دارند براى من کافى است» (چرا که شما برترین بت هستید



نظرات دیگران ( )

دنیا و حب دنیا
نویسنده: محمد صادق مالکی(جمعه 87/12/2 ساعت 10:58 صبح)

قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله وسلم): لاتَسُبُّوا الدُّنْیا، فَنِعْمَتْ مَطِیَّةُ الْمُؤْمِنِ فَعَلَیْها یَبْلُغُ الْخَیْرَ، وَ بِها یَنْجُو مِنَ الشَرِّ، اِنَّهُ اِذا قالَ الْعَبْدُ: لَعَنَ اللهُ الدُّنْیا، قَالَتِ الدُّنْیا: لَعَنَ اللهُ اَعْصانا لِرَبِّهِ....

ترجمه حدیث:

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: به دنیا، دشنام ندهید، چرا که مرکب راهوار خوبى براى مؤمن است که با آن به خوبى ها مى رسد و از بدیها نجات مى یابد. هر وقت بنده اى مى گوید: خدا، دنیا را لعنت کند; دنیا مى گوید: خدا لعنت کند کسى را که گناه کرده است، نفرین خدا بر گناهکارترین ما.

شرح حدیث:

در مدح و ذمّ دنیا، روایات گوناگونى وارد شده است. این حدیث، از جمله احادیثى است که دنیا را مدح مى کند. اگر دقّت کرده باشید، بسیارى از مردم به دنیا، ناسزا مى گویند; مثلا مى گویند: اى زمانه ملعون، اى فلک کج رفتار و...، حال آن که پیامبر مى فرماید: «به دنیا دشنام ندهید، چون براى مؤمن مرکب راهوارى است که با آن مى تواند به همه چیز برسد.»

وقتى تو دنیا را لعن مى کنى دنیا نیز در جواب تو مى گوید: خدا لعنت کند هر کدام از ما را که بیشتر خدا را عصیان کرده است; یعنى، اگر من معصیت کردم خدا مرا لعنت کند و اگر تو کردى، بر تو نفرین باد.

بحث از دنیا، بحث دامنه دارى است، ولى بطور خلاصه مى توان گفت: دنیا تجارتگاه و سجده گاه اولیاى الهى است;وسیله آماده اى است که مى توان از آن به طور صحیح بهره برد و نردبانى براى عروج به ملکوت باشد، اما مهم این است که بدانى عمرت را در دنیا چگونه گذراندى، چون دنیا، ساعت عمر است و این امکانات و نیروهاى جسمانى و عقلانى خود را چگونه صرف کردى، جوانى را در چه راهى به کار بستى؟ زیرا در قیامت از چند چیز سؤال مى شود: از جوانى، از عمر، از ثروت و

به این چند نمونه توجّه کنید:

1- ضربتى که امام على(علیه السلام) در روز خندق یا احزاب بر پیکر «عمروبن عبدود» زد از عبادت جنّ و انس برتر بود. حال مگر على(علیه السلام) از چیزى غیر از همین دنیا استفاده کرد؟ در لحظه اى از عمرش، به کمک شمشیر و قوّت بازو، اسلام را - که به مویى بسته شده بود - نجات داد، چرا که ضربت او، رمز تداوم اسلام، در آن لحظات حسّاس بود. پس دنیایى که انسان مى تواند در آن کارى انجام دهد که از عبادت جنّ و انس برتر باشد، چیز بدى نیست.

2- عبدالرحمن بن ملجم مرادى و شمر بن ذى الجوشن از همین دنیا و از شمشیر و نیروى مادّیشان بهره بردند. یکى در مسجد کوفه و دیگرى در کربلا به سبب اعمالشان، بدبخت ترین مردم شدند.

تفاوت در کجاست؟ تفاوت در چگونگى استفاده از ابزارى به نام دنیا است. شهداى کربلا در نصف روز به بالاترین شرافت هاى دنیوى و اخروى دست یافتند و مى بینید عمل آنان در آن نیم روز چه برکتى داشت و منشأ تمام انقلاب ها و برنامه هاى اسلامى ما شد. بنابر این، آنچه در اختیار داریم سرمایه بسیار بزرگى است که باید قدر آن را بدانیم. افسوس که ما به ارزش این نعمت بزرگ پى نبرده ایم! اگر در ساعات عمر و جوانى، قدر استعداد و هوش خدادادى را بدانیم، به همه جا مى توانیم برسیم; چرا که دنیا مجموعه این امکانات است.

در ذیل همین روایت جمله اى دارد که مرحوم سیّد شریف رضى(ره) همین مضمون را به شعر درآورده است:

یقولون الزمان به فساد *** فهم فسدوا و ما فسد الزمان;

مردم مى گویند روزگار تباه و فاسد شده در حالى که خود ایشان فاسد شده اند و روزگار تباه و فاسد نشده است.

به عبارت دیگر مردم مى گویند: دنیا خراب شده، در حالى که خراب نشده، بلکه ما از آن بد استفاده مى کنیم; آفتاب و ماه مى تابند، باران مى بارد، زمین مى رویاند، قلب آدمى کار مى کند و...، اینها بد نیست، بلکه آدمى از آنها بد استفاده مى کند. باید به این نکته توجّه داشته باشیم که خداوند سرمایه هاى زیادى به ما داده که از آن جمله: سرمایه انقلاب و نظام جمهورى اسلامى است که اگر قدر آن را ندانیم دنیا بر ما لعنت مى فرستد.

دنیایى مذمّت شده که هدف باشد و به صورت ناصحیح از آن استفاده گردد. شمشیر بد است اگر در دست ابن ملجم باشد، و خوب است اگر در دست على(علیه السلام) باشد. خلاصه این که، اهداف، نتایج و سرمایه ها مهمّ است



نظرات دیگران ( )

شهادت
نویسنده: محمد صادق مالکی(جمعه 87/12/2 ساعت 10:50 صبح)

سالروز رحلت حضرت مصطفی (ص) و شهادت امام حسن عسکری و امام رضا (ع) بر تمامی شما مسلمانان تسلیت باد

 

 



نظرات دیگران ( )

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سخنی از مولای متقیان علی (ع)
آیا وجود اختلاف در میان انسانها مخالف اصل عدالت است؟
مزاح،تنبلی و سستی
رحلت پیامبر اکرم
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| فهرست موضوعی یادداشت ها ||
نکته های اخلاقی[5] . نوشته های مناسبتی[3] . مسایل عقیدتی[2] .
|| مطالب بایگانی شده ||
معارف قرانی
نوشته های مناسبتی
نکته های اخلاقی
مسایی عقیدتی

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
عطر بهشتی
محمد صادق مالکی
سلام من یه عاشقم فقط به معشوقم یه حرفی میرنم: خمید قامت سیصد هوادارت خبر ز مرگشان آمد چرا نمی آیی اللهم عجل لولیک الفرج

|| لوگوی وبلاگ من ||
عطر بهشتی

|| لینک دوستان من ||
کوچ چکاوک

|| لوگوی دوستان من ||


|| اوقات شرعی ||


|| آهنگ وبلاگ من ||